من آدم بدی هستم



  واقعا زنده بودن بی فایده است برای کسی مثل من،  از صبح که بیدار شدم هیچ کاری نکردم لباسامو پوشیده ام اومدم شرکت و همه ش  نشسته ام ولی درد دارم؟  خب وقتی همیشه درد داری چه فایده ای داره این زندگی که بخوایی لحظه، لحظه شو با درد سپری کنی؟  هان چه فایده ای داره این زندگی با درد گذروندن


فاندر معمولا به کسی نسبت داده می شود که به تنهایی یک تجارت یا کار را راه اندازی کرده باشد. این شخص میتواند برنامه نویس/تاجر/بازاریاب و . باشد که یا تمامی مراحل انجام کار را خودش به سرانجام رسانیده است یا کسانی را استخدام نموده تا کار را برایش به ثمر برسانند .

من رضا متولد 8 فروردین ماه سال 1368 هستم ، و دارای معلولیت جزیی ( به قول بهزیستی؛ جسمی و حرکتی خفیف ) و به قول عامه مردم ( چلاق ) . و دانشجو  کارشناسی ناپیوسته مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر اخراجی از دانشگاه به دلیل مشروطی . و کارمند دون پایه توی یه شرکت نرم افزاری .  و قرار این جا از روزمرگی ها و اتفاقات که در راه ساختن زندگی م دارم که به تنهایی قصد ساختن شو دارم رو اینجا بنویسم . و این وبلاگ جایی هست که میخوام از روزمرگی ها و مشکلات و خوشی های به ظاهر ساده ولی در اصل بزرگ زندگی می بنویسم. اولین قدم برداشتند در هر راهی همیشه سخت ترین قدم در اون راه هست ش مخصوصا برای من که توی نوشتن خیلی وسواس به خرج میدهم گرچه هرچی می نویسم بیشتر اتفاقات روزمره ی هست که برام می افتد بدون هیچ گونه ویرایش و روتوش . اگر میشناسید و به این وبلاگ اومدید لطفا فقط خواننده باشید بدون هیچ گونه قضاوت و یا هرگونه تفکر خنثی، خنثی همین

 



بابا خان میگه اینها بخاطر ما می‌آیند اشاره میکنه به خان داداش محسن! میگه تا ما هستیم یه کاری کن! تا کار هاتو درست کنید تنها نباشی! من به چه زبانی بگم که من نمیخوام زن بگیرم من شرایط من اصلا خوب نیست و درد دارم نمیدونم چرا فکر نمی‌کنند من درد دارم و نمیتونم ا این درد کاری کنم



من رضا متولد 8 فروردین ماه سال 1368 هستم ، و دارای معلولیت جزیی ( به قول بهزیستی؛ جسمی و حرکتی خفیف ) و به قول عامه مردم ( چلاق ) . و دانشجو  کارشناسی ناپیوسته مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر اخراجی از دانشگاه به دلیل مشروطی . و کارمند دون پایه توی یه شرکت نرم افزاری .  و قرار این جا از روزمرگی ها و اتفاقات که در راه ساختن زندگی م دارم که به تنهایی قصد ساختن شو دارم رو اینجا بنویسم . و این وبلاگ جایی هست که میخوام از روزمرگی ها و مشکلات و خوشی های به ظاهر ساده ولی در اصل بزرگ زندگی می بنویسم. اولین قدم برداشتند در هر راهی همیشه سخت ترین قدم در اون راه هست ش مخصوصا برای من که توی نوشتن خیلی وسواس به خرج میدهم گرچه هرچی می نویسم بیشتر اتفاقات روزمره ی هست که برام می افتد بدون هیچ گونه ویرایش و روتوش . اگر میشناسید و به این وبلاگ اومدید لطفا فقط خواننده باشید بدون هیچ گونه قضاوت و یا هرگونه تفکر خنثی، خنثی همین

 



فیلم ما همه با هم هستیم بسی مزخرف بود و حال بهم زن بود! حال م بد شد رسیدم خونه هیچ کس نبود همه رفتن رفتم دوش گرفتم هیچی اول ش که هرچی خورده بودم بالا آورده ام بعدش هم دوش افتاد خورد توی سرم داغون شدم

ولی گذاشته از همه چیز داستان فیلم در مورد این بود که یه شرکت هواپیمایی که داشت ورشکسته میشه بخاطر این که خسارت بگیره از شرکت بیمه میخواد یه هواپیما اسقاط ی شو با یه سری آدم که از زندگی سیر شدن رو سوار هواپیما بشوند و هواپیما سقوط کنه! ولی خب لحظات آخر اکثرا شون از تصمیم شون برگشتند، من هم بارها تصمیم م گرفتم همه چیز رو تموم م کنم اما به احمقانه شکل ممکنه تصمیمم عوض شده. اما امید دارم سری بعد تصمیم م تغییر پیدا نکنه

وقتی به دنیا همه روزهای اول جمجمه سرم به شکل قایق بود توی نه ماهگی عمل جراحی کرده ام !!! و الان که 30 سال م هست جایی این عمل هست چند سال پیش که اقدام کرده ام برای گواهینامه رانندگی پزشک عمومی گفت بهم گفت چشم هات یه جوری هست برو دکتر مغز و اعصاب !!! رفتم اونجا نوار مغز و CT SCan مشخص میشه که این عمل برای از بردن اثرات جمجمه ای سرم باعث شده مقداری از آب مغزم بیاد بین پوسته مغزو جمجمه ام قرار گرفت و همین باعث شده بیشتر مواقع سر درد داشته باشم !

من رضا متولد 8 فروردین ماه سال 1368 هستم ، و دارای معلولیت جزیی ( به قول بهزیستی؛ جسمی و حرکتی خفیف ) و به قول عامه مردم ( چلاق ) . و دانشجو  کارشناسی ناپیوسته مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر اخراجی از دانشگاه به دلیل مشروطی . و کارمند دون پایه توی یه شرکت نرم افزاری .  و قرار این جا از روزمرگی ها و اتفاقات که در راه ساختن زندگی م دارم که به تنهایی قصد ساختن شو دارم رو اینجا بنویسم . و این وبلاگ جایی هست که میخوام از روزمرگی ها و مشکلات و خوشی های به ظاهر ساده ولی در اصل بزرگ زندگی می بنویسم. اولین قدم برداشتند در هر راهی همیشه سخت ترین قدم در اون راه هست ش مخصوصا برای من که توی نوشتن خیلی وسواس به خرج میدهم گرچه هرچی می نویسم بیشتر اتفاقات روزمره ی هست که برام می افتد بدون هیچ گونه ویرایش و روتوش . اگر میشناسید و به این وبلاگ اومدید لطفا فقط خواننده باشید بدون هیچ گونه قضاوت و یا هرگونه تفکر خنثی، خنثی همین


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها